آیه های وحدت



 

عبدالله میثمی در یکی از سخنرانی‌هایش برای رزمندگان اسلام گفت: «برادران! پیشروی و عقب‌نشینی در خاک، شکست و پیروزی نیست، حقیقت پیروزی، وحدت و انسجام؛ و حقیقت شکست، اختلاف ماست. اگر خدای ناکرده به واسطه حرف‌های اختلاف‌انگیز، رزمندگان در کارشان سست شوند، تمام عواقب و گناهان آن به گردن ماست.»
زمان تقریبی مطالعه : 9 دقیقه

 

 شهید عبدالله میثمی


سال ۱۳۳۴ در شهر اصفهان متولد شد. تولد او مصادف با شب ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود. پدرش برای نامگذاری او به قرآن تفأل کرد، نام او را «عبدالله» گذاشتند. دوران کودکی و نوجوانی را سپری کرد و در دوره دبیرستان، همزمان با تحصیل، در کنار پدرش مشغول به کار شد. از نوجوانی شور و علاقه خاصی به مسائل مذهبی و ترویج و تبلیغ علوم دینی داشت و شاید همین انگیزه او را در مسیر فراگیری دروس حوزوی و ورود به قبلیه ت و طلبگی قرار داد.

عبدالله در کنار کسب علوم دینی به اتفاق چند تن از دوستانش در مسجد محل، انجمن دینی و خیریه، «هیأت حضرت رقیه (ع)»، کلاس‌های آموزش قرآن و صندوق قرض‌الحسنه را پایه‌گذاری کرد و عملاً مسئولیت ارشاد دوستان هم‌سن و سال خود را بر عهده گرفت و قرآن و مسائل ی روز را به آنها تعلیم داد. به تدریج همین محافل دوستانه به جلسات مخفی تبدیل شد. در این زمان بیشتر توجه و تلاش عبدالله و دوستانش به پخش اعلامیه، کتاب و تبیین اهداف مبارزاتی و شخصیت حضرت امام خمینی (ره) و افشای خیانت‌های رژیم شاهنشاهی نسبت به اسلام و مسلمین بود. سرانجام پس از چند سال تحصیل حوزوی و تبلیغ و ترویج احکام الهی، در سال ۱۳۵۳ به همراه برادر شهیدش (حجت‌الاسلام رحمت‌الله میثمی) و چند تن دیگر از دوستانش، به قم هجرت کردند و در مدرسه «شهید حقانی» ساکن شد و به تعلیم و تربیت و تکمیل دروس دینی پرداخت.

عبدالله که در کنار درس به مبارزه با رژیم نیز مشغول بود، با خیانت یکی از منافقان، تحت تعقیب قرار گرفت و به همراه چند طلبه دیگر در همین سال دستگیر و راهی زندان شد.
در زندان با وجود آنکه شکنجه‌های فراوانی را تحمل کرد، ذره‌ای نرمش نشان نداد و با تجاربی که داشت محیط زندان را به کلاس درس تبدیل کرد و در حالی که از محضر بعضی از ون کسب فیض می‌کرد، به اتفاق سایر زندانیان هم‌بند به تحقیق و مطالعه‌ی علوم و معارف قرآن و نهج‌البلاغه پرداخت.

او تعالیم قرآن را به زندانیان آموزش می‌داد و این حرکت‌ها در روحیه زندانیانی که تحت تأثیر گروهک‌های ملحد و منافق بودند، تأثیر به سزایی داشت. شهید میثمی که ۳۰ ماه از عمر پرثمرش را در زندان ستم‌شاهی به سر برده بود، در سال ۱۳۵۷ به دنبال مبارزات قهرمانانه‌ی ملت رشید ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) از زندان آزاد شد و پس از رهایی، با روحیه‌ی انقلابی خود در جهت به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از اهدای هر آنچه که در توان داشت، کوتاهی نکرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی، جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و از محضر استادان کسب علم کرد. سپس در کنار دوست دیرینه‌اش شهید، «مصطفی ردانی‌پور» و برای یاری رساندن به این نهضت امام خمینی (ره)، مدتی را در کردستان گذراند و از آنجا به دنبال تشکیل سپاه در یاسوج، به آن شهر رفت، تا در کنار پاسداران به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم بپردازد. او که بعد از آزادی از زندان، با سابقه ی قبلی خود می‌توانست در بسیاری از جاهای حساس کشور نیرویی کارآمد باشد، ولی گمنامی را برگزید و بدون نام و شهرت و آوازه، با هدف رشد و اعتلای اسلام، در هر نقطه از سرزمین اسلامی خالصانه خدمت کرد.

این در مدت حضور در استان کهگیلویه و بویراحمد سهم بزرگی در تأمین امنیت و ثبات این منطقه عشایری داشت و تلاش‌های فراوانی برای کمک و رسیدگی به مستمندان و خانواده‌ی شهدا به کار بست. او علاوه بر خدمت در سپاه، در تشکیل بسیاری از نهادهای انقلاب اسلامی در استان کهگیلویه و بویراحمد نقش بارزی داشت و همواره مورد مشاوره‌ی مسؤولین استان قرار می‌گرفت. پس از ۳۰ ماه خدمت و تلاش شبانه‌روزی در آن منطقه‌ی محروم، از سوی نماینده‌ی حضرت امام (ره) در سپاه، به عنوان «مسؤول دفتر نمایندگی حضرت امام (ره)» در منطقه‌ی نهم (فارس، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد) منصوب شد.

از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، عبدالله جنگ را یک نعمت بزرگ و یک سفره‌ی گسترده‌ی الهی می‌دانست و معتقد بود که هرکسی بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفره‌ی الهی بیشتر بهره برده است. برای همین در بسیاری از مناطق عملیاتی حضور فعال داشت و یکی از آن صحنه‌ها این بود که برادرش در مقابل چشمانش در تپه‌های شهید صدر به شهادت رسید.

به تأسی از حضرت امام (ره) و رهبر و مقتدایش معتقد بود که جنگ در رأس همه‌ی امور است و بقیه‌ی مسائل در مرحله‌ی بعد. بنابراین بسیار مشتاق بود که همیشه در جبهه بماند، تا اینکه از طرف حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین شهید محلاتی، «نماینده محترم حضرت امام (ره) در سپاه» به «مسئولیت نمایندگی امام (ره) در قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ره)» که قرارگاه مرکزی و هدایت کننده تمامی نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی بود برگزیده شد، تا با حضور در میان برادران سپاهی، بسیجی و ارتشی، شمع محفل رزمندگان و مایه قوت قلب آنان باشد.

حجت‌الاسلام میثمی که با علاقه و عشق بی‌نظیر این سنگر را انتخاب کرده بود، در آن شرایط حساس در کنار فرماندهان و رزمندگان، توانست نقش مهمی را در انسجام نیروها و رشد معنویات در جبهه ایفا کند. سخن او همواره و بخصوص در خطوط مقدم نبرد و شب‌های عملیات الهام‌بخش رزمندگان و مسؤولان جنگ بود. او حتی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود، لحظه‌ای جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را ترک کند، چرا که معتقد بود جبهه اجر زیارت خانه‌ی خدا را هم دارد.

وی همواره در میدان جهاد حاضر بود و یار و یاور رزمندگان اسلام به شمار می‌رفت. تکلیف دینی در نزد او بر همه چیز مقدم بود. بصیرت و آگاهی او در آن شرایط سخت، گره‌گشا بود، اخلاص و تقوای او امید را در دل‌ها زنده می‌کرد و تبسمش یأس و نومیدی آنان را می‌زدود. او در بسیاری از صحنه‌ها پیشتاز بود. دلسوزی، ایمان و علاقه‌اش به حضرت امام (ره) و انقلاب، او را پذیرای همه‌ی سختی‌ها کرده بود. حجت‌الاسلام میثمی در کوران حوادث انقلاب و جنگ بر این نکته تأکید می‌کرد که وقتی انسان برای خدا کار کند، هرچند هم آن کار کوچک باشد، چنان نمود دارد که اصلاً خودش هم باور نمی‌کند.

کار کردن در راه خدا و خدمت به بندگان برایش به مثابه‌ی عبادت و از همه چیز شیرین‌تر بود. زیرا فعالیت و تلاش برای رضای خدا را معراج خود می‌دانست و در حقیقت، تعالی و رسیدنش به کمال معنوی، نتیجه‌ی همین اخلاص و عشق به خدمت‌گزاری بود. او هر آنچه داشت، در طبق اخلاص نهاده بود و برای احیای دین خدا و ارزش‌های متعالی سر از پا نمی‌شناخت.ایثار و از خود گذشتگی او به حدی بود که در همه حال، برای سپاهیان اسلام، نمونه و الگو بود. اعتقاد راسخ و روح باصفایش که در مراحل مختلف زندگی، به ویژه در دوران زندان، صیقل یافته بود، از او انسانی وارسته ساخته بود، که جز در وادی سالکان طریق عشق و مخلصان درگاه معبود، نمی‌توان چنین یافت. عبدالله همواره مسؤولیت عظیم فرماندهان و نیروهای رزمنده و امانت سنگین و بار مسئولیت شهدا را یادآوری می‌کرد و می‌گفت:
«خدا می‌داند اگر پیام شهدا و حماسه‌های آنها را به پشت جبهه منتقل نکنیم، گنهکاریم.»

این عالم وارسته و مبارز که با درک تکلیف و شناخت زمان، خدمت در جبهه‌ها را بر همه چیز ترجیح داده بود، به رزمندگان گوشزد می‌کرد: «اگر به خاطر مشکلات و به اسم پایان مأموریت و غیره بخواهیم برگردیم، نوعی سقوط است. برادران پیوسته از خدای خود بخواهید که توفیق ادامه‌ی نبرد را از ما نگیرد. خدا می‌داند روز قیامت وقتی روزهای جبهه‌مان را ببینیم و روزهای مرخصی را هم ببینیم، گریه خواهیم کرد که ای کاش مرخصی نرفته بودیم.»

حجت‌الاسلام میثمی که در فراز و نشیب‌های انقلاب و جنگ، وظیفه‌ی خود را خوب می‌شناخت و با حضور مستقیم در جبهه‌ها و خطوط مقدم، سند زنده‌ی عمل به تکلیف و همراهی ت با فاتحان میادین رزم را به نمایش می‌گذاشت، در یکی از سخنرانی‌هایش برای رزمندگان اسلام گفت: «برادران! پیشروی و عقب‌نشینی در خاک، شکست و پیروزی نیست، حقیقت پیروزی، وحدت و انسجام و حقیقت شکست، اختلاف ماست. اگر خدای ناکرده به واسطه حرف‌های اختلاف انگیز ما، رزمندگان در کارشان سست شوند، تمام عواقب و گناهان آن به گردن ماست.»

این مبارز و فداکار آنگاه که می‌دید رزمندگان و فرماندهان، برای دفاع از اسلام به شهادت می‌رسند و مزد جهاد را دریافت می‌کنند، می‌گفت: «خدا می‌داند که من این روزها دارم زجر می‌کشم، چرا که می‌بینم برادران ما چه زیبا به پیشگاه خدا می‌روند. خدا نکند که عاقبت ما، جور دیگری باشد.»

سرانجام همان‌طور که در شب دوم عملیات کربلای ۵ به دوستان گفته بود: «من در این عملیات اجر خودم را از خدا می‌گیرم.»هنگامی که در تاریخ روز نهم بهمن ماه سحرگاهان، آن زمان که دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خدای خویش آماده می‌شد، وعده الهی تحقق یافت و در منطقه عملیاتی «کربلای ۵»، از ناحیه‌ی سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۶۵ مطابق با دوم جمادی‌الثانی که مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (ع) بود که به شهادت رسید.

 


 

در نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوته‌ها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم، پشت بوته رفته بود.
زمان تقریبی مطالعه : 3 دقیقه

 

شهید احمد سلیمانی

 سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی در رابطه با یکی از هم‌رزمانش به نام احمد سلیمانی روایت می‌کند: دست تقدیر این بود که من که از دوران کودکی با احمد بودم، در زمان شهادتش هم بالای سرش حاضر شوم و اگر بخواهم کلمه‌ای را اختصاصاً و حقیقتاً به عنوان مشخصه این شهید ذکر کنم، باید بگویم «انسان پاک» لایق این شهید بزرگوار است.

در واقع کسانی می‌توانند این مفهوم را داشته باشند که بعد از معصوم، به درجه‌ای از صالح بودن برسند. احمد علاقه ویژه‌ای به جلسات مرحوم آیت الله حقیقی داشت و در همان جلساتی که در مسجد کرمان برگزار می‌شد، به انقلاب اتصال پیدا کرد و حقیقتاً از همان دوران روح حاکم بر احمد روح شهادت بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حس شدیدتر شد و او را یک انقلابی درجه یک کرد.

سلیمانی از مؤثرترین فرماندهان لشکر ثارالله بود. در عملیات طریق‌القدس در کانالی که کنده بودیم، سلیمانی هم حضور داشت؛ وقتی من در نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوته‌ها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم، پشت بوته رفته بود.

او در طول جانشینی فرماندهی لشکر ثارالله هیچ گاه خود را در جایگاه فرمانده نشان نداد و هیچکس احساس نکرد که او مسئولیتی در جبهه دارد. با همه فرمانده‌ها ارتباط داشت و حتی برای اینکه بتواند در عملیات‌ها به جبهه و صحنه جنگ نزدیک باشد، یک موتور سیکلت داشت که پیوسته خود را به آتش‌ها می‌رساند.

وقتی که در شب شهادتش مشغول خواندن دعای کمیل بود، حال عجیبی داشت. از اول تا آخر دعا سر به سجده بود و انگار الهام شده بود که قرار است فردا ۱۰ صبح به شهادت برسد. چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنی‌ترین صحنه عمرم در دوران دفاع مقدس باشد.

احمد سلیمانی بهار سال ۱۳۳۶ در روستای قنات ملک شهرستان بافت متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در محل تولد خود گذراند و به منظور ادامه تحصیل روانه شهر کرمان شد. کار و تحصیل در کنار هم از او فردی سخت کوش ساخت. شرکت در جلساتی مذهبی موجب آشنایی او با ون مبارز کرمان شد. با فرا رسیدن بهارسال ۱۳۷۵ او یکی از برگزارکنندگان تظاهرات مردمی در کرمان بود.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، احمد راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. از آنجا که در سنگر علم و تحصیل نیز سخت می‌کوشید در یکی از رشته‌های مهندسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. اما دفاع از میهن او را مم به ماندن در جبهه کرد. در عملیات الی‌بیت المقدس مجروح شد اما بعد از بهبودی باز به جبهه‌های نبرد بازگشت. احمد سلیمانی با عنوان‌های معاون اطلاعات و عملیات و جانشین لشکر ۴۱ ثارالله در عملیات‌های مختلف شرکت کرد و زمینه ساز پیروزی‌های بزرگی شد.

سرانجام در مهر ماه سال ۱۳۶۳ روح احمد سلیمانی جانشین ستاد و معاون اطلاعات و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله از ارتفاعات «میمک» به شهادت رسید.

در بخشی از وصیتنامه شهید حاج احمد سلیمانی آمده است: «…این دنیا سرابی است که ما در آن چند روزی بیش نیستیم. این دنیا پر از رنگ‌ها و نیرنگ‌ها و دلبستگی‌های پوچ می‌باشد که مانند ماری خوش خط و خال انسان را به خود مشغول می‌کند و ما دو راه بیشتر نداریم یا ماندن و غوطه‌ور بودن در این منجلاب دو روزه و یا دل کندن و جهش کردن و روح را پروازدادن به ملکوت اعلی و کمک خواستن از معبود که ما را از این غربت و تنهایی نجات دهد.»

 


 

فراخوان هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور منتشر شد

به گزارش راهیان نور؛ فراخوان هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور منتشر شد.

بر این اساس زائران سرزمین نور و مناطق عملیاتی می‌توانند آثار ادبی خود با موضوع دفاع مقدس و راهیان نور را به این دبیرخانه ارسال کنند.

در پوستر و فراخوان منتشر شده از هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور اطلاعات لازم برای علاقمندان شرکت در این دوره ارائه شده است.

آثار قابل ارسال به هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور در سه بخش مردمی، حرفه‌ای و ویژه ارائه و داوری می‌شود.

آثار قابل ارائه در بخش حرفه‌ای هفدهمین جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور شامل شعر، داستان، عکس حرفه‌ای، فیلم، فیلمنامه، نمایشنامه خیابانی، پویانمایی، نماهنگ، پوستر، فضای مجازی، نرم افزار، تحقیق و پژوهش است و بخش مردمی متن ادبی، خاطره، دلنوشته، عکس و تلفن همراه را شامل می‌شود.

در بخش ویژه نیز آثار در بخش‌های عکس یادگاری، دلنوشته یادگاری، نامه یادگاری، فیلم ۶۰ ثانیه‌ای قابل ارائه هستند.

بنابر این گزارش، مهلت ارسال آثار به دبیرخانه هفدهمین دوره جشنواره ملی ره آورد سرزمین نور، پنجم آذر ماه ۱۳۹۸ تعیین شده و علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند با شماره تلفن گویا ۰۲۱۳۵۹۴۹۸۳۰ الی ۳۹ تماس بگیرند و یا به پایگاه اینترنیwww.sarzaminenoor.ir مراجعه کنند.

 

انتهای پیام/

 


رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس‌جمهوری سوریه:


حضرت آیت الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار آقای بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه، رمز پیروزی سوریه و به شکست کشاندن آمریکا و مزدوران منطقه‌ای آن را استقامت رئیس‌جمهور و مردم سوریه و پافشاری آنان بر مقاومت خواندند و با تأکید بر وم مراقبت در مقابل توطئه‌های آینده خاطرنشان کردند: جمهوری اسلامی ایران، کمک به دولت و ملت سوریه را کمک به حرکت و جریان مقاومت می‌داند و از صمیم قلب به آن افتخار می‌کند.
حضرت آیت الله ‌ای با اشاره به ایستادگی صادقانه جمهوری اسلامی ایران در کنار ملت و دولت سوریه از همان ابتدای بحران، افزودند: سوریه با استقامت و همراهی مردم آن توانست در مقابل یک ائتلاف بزرگ از آمریکا، اروپا و متحدان آنها در منطقه ایستادگی کند و با پیروزی از این حادثه خارج شود.
رهبر انقلاب اسلامی، پیروزی جریان مقاومت در سوریه را موجب عصبانیت آمریکایی‌ها و تلاش آنان برای طراحی توطئه‌های جدید دانستند و با اشاره به نمونه‌ای در این زمینه گفتند: مسئله منطقه حائل که آمریکایی‌ها در سوریه به دنبال ایجاد آن هستند، از جمله‌ی این توطئه‌های خطرناک است که باید با قاطعیت آن را رد کرد و در مقابل آن ایستاد.
ایشان، برنامه آمریکایی‌ها برای حضور مؤثر در مرز عراق و سوریه را نمونه‌ای دیگر از طراحی‌های آنها برشمردند و تأکید کردند: ایران و سوریه عمق راهبردی یکدیگر هستند و هویت و قدرت جریان مقاومت وابسته به این ارتباط مستمر و راهبردی است، بر این اساس دشمنان نخواهند توانست نقشه‌های خود را عملیاتی کنند.
حضرت آیت الله ‌ای به یک خطای محاسباتی دشمنان در قضیه سوریه نیز اشاره و خاطرنشان کردند: اشتباه دشمنان این بود که سوریه را با برخی کشورهای عربی اشتباه گرفتند، در حالی‌که در آن کشورها حرکت مردم در جهت مقاومت و در واقع، قیام علیه آمریکا و دست‌نشاندگان آن بود.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین ارتباطات مذهبی و رفت‌وآمد علمای مذهبی ایران و سوریه را نیازمند تقویت و گسترش خواندند و با تأکید بر وم حفظ روحیه ایستادگی و افزایش قدرت دولت و ملت سوریه، خطاب به رئیس‌جمهور این کشور گفتند: جنابعالی با ایستادگی که از خود نشان دادید به قهرمان جهان عرب تبدیل شدید و مقاومت در منطقه به‌وسیله شما قدرت و آبروی بیشتری یافت.
ایشان خاطرنشان کردند: جمهوری اسلامی ایران همچون گذشته در کنار ملت سوریه خواهد بود، زیرا این کار را کمک به جریان و حرکت مقاومت می‌داند و با اعتقادی از صمیم قلب، به حمایت از مقاومت افتخار می‌کند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین برای توفیق ملت سوریه و سلامتی آقای اسد و خانواده ایشان دعا کردند.
در این دیدار، آقای بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه با تجلیل از حمایت‌های بی‌دریغ جمهوری اسلامی ایران از کشورش، گفت: جنگ سوریه مشابه جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران بود. جمهوری اسلامی در این حادثه فداکارانه در کنار ما بود و لازم است موفقیت کنونی را به جنابعالی و همه ایرانیان تبریک بگویم و از آنان قدردانی کنم.
رئیس‌جمهور سوریه با اشاره به برخی تحلیلها که کار سوریه را تمام‌شده می‌دانستند، افزود: ایران و سوریه ملت‌هایی دارای هویت و عقیده هستند و دستاوردهای امروز اگرچه با زحمت و زیان به‌دست آمده، اما یقیناً نتیجه ایستادگی در کنار جریان مقاومت است.
آقای اسد با یادآوری خسارتهای سنگینی که برخی کشورها به‌دنبال تسلیم شدن در مقابل آمریکا دیده‌اند، گفت: بسیاری از کشورها مقهور آمریکا بودند و تصور می‌کردند این آمریکا است که سرنوشت و آینده جهان را تعیین می‌کند اما در اثر ایستادگی ملتهای مقاوم، این تصور غلط در حال فروپاشی است.
رئیس‌جمهور سوریه با اشاره به نمونه‌هایی از تلاشهای تفرقه‌افکنانه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن در میان اقوام و مذاهب سوریه، افزود: این تلاشها نتیجه عکس داده است و امروز در سوریه، کُردها و عشایر روابط خوبی با دولت دارند و حتی برخی گروهها که سابقه درگیری و اختلاف با دولت داشتند، امروز بر خلاف نظر آمریکا و عربستان سعودی با دولت همراه شده‌اند.
آقای اسد، تقویت ارتباطات مذهبی همچون ارتباطات علمای سوریه با علمای ایران را فرصتی مهم برای مقابله جریانهای تکفیری برشمرد و گفت: ایران و سوریه باید روابط اقتصادی خود را دائماً گسترش دهند چرا که افزایش ارتباطات، عامل مهمی در خنثی کردن توطئه‌های دشمنان دو ملت خواهد بود.


انس با قرآن


در این فـضای آلوده مـادیات، شایسته است در دریای بی کـران معنویت قـرآن کریم شنا کرد، تا از پلیدی های دنیا پاک شد و این، جز با انس مدام با این کتاب آسمانی ممکن نیست.

تلاوت، مقدمه انس با قرآن

قرآن، کلام پروردگار مهربان است. خواندن و نگاه به آیات آن، زنگار را از دل می زداید و انسان با تلاوت هر آیه، پله ای از نردبان معنویت را طی می کند. این تـلاوت، خود زمینه انس را فراهم می آورد.مقام معظم رهبری مدّ ظله در این باره می فرماید:

من بارها گفته ام، باز هم می گویم: ما تلاوت برجسته قرآن را در این کشور دنبال می کنیم، برای این که اُنس با قرآن و تلاوت قرآن در بین مردم عمومیت پیدا کند. عزیزان من! باید با قرآن اُنس پیدا کنید.1

صوت زیبا، زیور قرآن

تلاوت اگر زیبا باشد، در اعماق وجود انسان بیشتر نفوذ می کند. در روایت، صوت خوش زیور قرآن معرفی شده است. امام صادق7از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:

لِکلِّ شی ءٍ حِلیه وحِلیه القرآنِ الصَّوتُ الحَسَنُ؛2

هر چیزی زیوری دارد و زیور قرآن، صدای خوش است.

مقام معظم رهبری مدّ ظله درباره تلاوت زیبا می فرماید:

البته تلاوت قرآن با صدای خوش، کار بسیار خوبی است. روایت دارد که امام سجاد علیه السلام هم درباره امام سجاد علیه السلام دارد و هم درباره امام باقر علیه السلام وقتی تلاوت می کردند، کسانی که از نزدیک محل تلاوت ایشان می گذشتند، زانوهایشان می لرزید و سست می شد و نمی توانستند حرکت کنند. می ایستادند تلاوت قرآن را گوش می کردند و وقتی حظّ خودشان را می بردند، به راهشان ادامه می دادند. تلاوت قرآن با صوت خوش و با آداب که شیوه خاصی دارد، موسیقی خاصی دارد، روش خاصی دارد، امور لازمی است. این ها انسان را نزدیک می کند؛ اما کافی نیست. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این طور می گوییم: قرآن را به صورت بنای مُعْظمی، دارای سالن ها و حجره ها و زوایای گوناگون و اعماق فراوان در نظر بگیرید. این عمارت وسیع و عظیم، سردر و مدخلی دارد. اگر آن مدخل را زیبا ساختیم، مردم برای ورود در آن عمارت، تشویق می شوند. مدخلِ آن بنای رفیع، همین تلاوت های زیبایی است که این جا خواندند. کاشی کاری دَمِ در، این تلاوت است. حال وارد شوید. این کاشی کاری، بسیار لازم است. این زیباسازی تلاوت، امر لازمی است.3

البته باید قاری به این نکته توجه داشته باشد که تلاوت او، فقط تلفیق آهنگ ها نیست؛ بلکه برجسته سازی معنا، از رسالت های هنری او به شمار می آید. رهبر انقلاب مدّ ظله، این نکته را چنین بیان می فرماید:

اشکال [دیگر] این است که وقتی قاری و تلاوتگر ما، تلاوت می کند و این لحن های زیبا و آهنگ های خوب را فرا می گیرد و می خواند، تصور کند که کار او فقط همین تلفیق آهنگ ها و بیان این الفاظ، با صدای خوش و با آهنگ خوش است. این هم یکی از اشکالات است که اگر پیش بیاید، ضرر دارد. قاری ما وقتی قرآن را تلاوت می کند، باید آن چنان تلاوت کند که گویی قرآن را دارد نازل می کند به قلب مخاطب؛. شما باید قرآن را به گونه ای تلاوت کنید که گویی این مفاهیم قرآنی و آیات کریمه ی قرآن، در حال نازل شدن بر قلب مخاطب است. آهنگ ها را با مضامین منطبق کردن و از آهنگ برای برجسته کردن معنا و مضمون آیه کمک گرفتن. این آهنگ ها و این نغمه های قرآنی، مهم ترین هنرش این است که بتواند کمک کند به این که آن مضمون برجسته شود و در ذهن مخاطب بنشیند.4

تهذیب، راه انـس با قرآن

همنشینی با قرآن، سنخیتی خاص می طلبد. در قرآن آمده است:

لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛5

جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند [دست یابند].

امامان معصوم:در حد اعلای طهارت، عدل قرآن محسوب می شوند. هر شخص دیگری که بخواهد با این اقیانوس بی کران ارتباط برقرار کند، باید آلودگی گناه را از جان خود پاک کند.

رهبر فرزانه انقلاب مدّ ظله می فرماید:

با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بی زنگار، تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند. این، همیشه و برای همه نیست؛ برای کسانی است که دلشان را با صفای باطن و نفس پاکیزه کنند؛ با ایمان، با باور و با قبول با قرآن مواجه شوند، والّا کسانی که دل معاند دارند، بنای برنشنیدن و نفهمیدن دارند، نوای قرآن، کلام قرآن و پیام قرآن در دل آن ها اثری نمی کند.

وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیهِمُ الْمَلائِکه وَ کلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیهِمْ کلَّ شَی ءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللهُ.6

اگر برای برخی افراد، زمین را به آسمان بدوزی، این دلِ ناباور و زنگار گرفته، نزدیک نمی شود و ایمان نمی آورد؛ لذا قرآن را می خواند، اما به قرآن نزدیک نمی شود.7

آثار انس با قرآن

انس با کلام الهی دارای آثاری است. برخی از آن ها عبارتند از:

الف. پاسخگویی به مسائل

یکی از دغدغه های ما پاسخگویی به سوالات ما است همچنین زندگی، توأم با مشکلات است و انسان، در پی راه حل آن ها است. یکی از آثار انس با قرآن، ارائه همین راه حل ها است. مقام معظم رهبری مدّ ظله در این باره می فرماید:

البته هنوز خیلی فاصله است تا آن جا که همه ملت ما، همه جوانان ما، مرد و زن ما، با قرآن انس پیدا کنند. وقتی انس با قرآن پیدا شد، آن وقت این مجال به وجود خواهد آمد که انسان از قرآن استفتا کند، سخن قرآن را در زمینه مسائل گوناگون زندگی بخواهد و بشنود. این، در سایه انس با قرآن انجام خواهد گرفت، والّا این گونه نیست که هر کس قرآن را بدون هیچ انسی باز کند و یک مطلبی را از درون آن پیدا کند؛ نه، خیلی اوقات قرآن دست نمی دهد. دل نمی تواند خود را به مفاهیم قرآنی و معانی قرآنی نزدیک کند؛ ولی انس که باشد، این عملی خواهد شد. پس این ها مقدمه برای انس با قرآن است.8

رهبر معظم انقلاب مدّ ظله، جایی دیگر، اسباب بازگشایی گره ها را تدبر در حکمت های قرآنی دانسته و چنین توصیه می کنند:

باید به قرآن نزدیک شد. شما جوان های عزیز و همه جوان هایی که این حرف را در سرتاسر کشور می شنوید، بدانید در قرآن حکمت هست، نور هست، شفا هست. عقده هایی که بر اثر چالش های موجود مادی دنیا در دل و جان انسان به وجود می آید، سرانگشت حکمت قرآنی می تواند همه این عقده ها را باز کند. این، واقعیت است. دل ها را باز می کند، شرح صدر می دهد، امید می دهد، نور می دهد، عزم راسخ برای حرکت در صراط مستقیم می دهد. با قرآن باید مواجه شد و این ها را گرفت.9

جوانان، سرمایه انسانی یک جامعه به شمار می آیند. ایجاد تحریف و شبهه در اعتقادات این گروه، از سلاح های دشمن است و راه مبارزه با این حربه، انس با قرآن می باشد. رهبر معظم انقلاب مدّ ظله می فرماید:

اگر جوان مسلمان با قرآن اُنس پیدا کند و فرصت تدبّر در قرآن را به خود بدهد، بسیاری از شبهات دشمنان بی اثر خواهد شد.

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


 

 


 

این روزها که نتیجه کنکور سراسری اعلام شده و دانشجوها مشغول انتخاب رشته هستند باز هم حکایت های افسانه ای از زندگی فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران نقل محافل شده است.


 

شهدا

 

اگر شما بیشتر از بیست و چند سال داشته باشید به یاد می آورید زمانی را که دختر بچه ها و پسر بچه های زیادی هر روز بارها و بارها از مادرشان سراغ پدر را می گرفتند و مادرها با اینکه خودشان چشم به در داشتند به کودکان دلداری می دادند که پدرشان به جنگ دشمن رفته تا غول های بد ذات، دستشان به خاک پاک کشورمان نرسد.

خیلی از این مادر و فرزندها تا به امروز چشم به در ماندند و خیلی های دیگر به جای شوهر و پدر، تکه های پاره پاره بدنی را تحویل گرفتند که کمتر شباهتی به قهرمان رویاهایشان داشت. حتی اگر از نظر سنی آن روزها را به یاد نیاورید حتما حکایتش را از دیگران شنیده اید. حالا این مادر ها و بچه ها هنوز بین ما هستند اما به راستی از نظر جایگاه اجتماعی چه مقام و منزلتی برایشان قائلیم، آیا امکاناتی که در اختیارشان گذاشته می شود هرگز جای خالی مردی که به جنگ دیوها رفته بود برایشان پر می کند؟

سهمیه دانشگاه یا پیشکش بامنت

این روزها که نتیجه کنکور سراسری اعلام شده و دانشجوها مشغول انتخاب رشته هستند باز هم حکایت های افسانه ای از زندگی فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران نقل محافل شده است، افسانه هایی که می گویند این بچه ها هر رتبه ای که بیاورند درهای بهترین دانشگاه ها به رویشان باز است. اما این حرف ها بیشتر به افسانه شبیه است تا به واقعیتی قابل لمس.

فاطمه شبستری که پدرش را در عملیات بدر از دست داده می گوید: «با وجود اینکه پدرم را در سن خیلی کم از دست داده ام و هیچ وقت طعم داشتن یک پناهگاه محکم را در زندگی نچشیده ام اصلا احساس نمی کنم از مردم طلبی دارم، هم خانواده من و هم خانواده تمام شهدا و جانبازانی که می شناسم هیچ منتی بر سر مردم نداریم اما خیلی ها این سهمیه دانشگاه را آنچنان به ما یاداوری می کنند که انگار منت بزرگی بر سر ما گذاشته اند و ما بچه تنبل ها را به دانشگاه راه داده اند، اما باور کنید اینطور نیست، این سهمیه ای که به ما داده می شود جای هیچ کسی را نمی گیرد یعنی فرزندان خانواده شهدا، جانبازان و ایثارگران درواقع با خودشان رقابت می کنند. ضمنا این سهمیه ها انقدر که خیلی ها فکر می کنند نیست یعنی بر خلاف تصور بعضی از مردم این طور نیست که کسی از خانواده های ما اصلا درس نخواند و بتواند برود دانشگاه.

اگر نگاهی به لیست خدمات بنیاد شهید بیاندازیم نه خبری از وام های چندین میلیونی بلاعوض هست نه تورهای مجانی مسافرتی سالی چندبار، البته این به معنی کم کاری این سازمان نیست اما خیلی ها فکر می کنند بساط امکانات برای خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران پهن است در صورتی که خیلی از همین خانواده ها با سیلی صورتشان را سرخ نگه می دارند اما از امکانات ناچیز دولتی استفاده نمی کنند

فاطمه که بدون استفاده از سهمیه رتبه سه رقمی کنکور را کسب کرده ادامه می دهد: «نمی دانم چرا مردم اینقدر روی خانواده های ما حساس هستند الان خیلی ها از بسیاری از امکانات استفاده می کنند اما اصلا به چشم کسی نمی آید مثلا فرزندان اعضای هیئت علمی دانشگاه ها اگر با رتبه های چند رقمی به دانشگاه های دور افتاده راه پیدا کنند به راحتی می توانند به دانشگاه محل تحصیل والدینشان منتقل شوند اما این اتفاق اصلا دیده نمی شود در حالی که فرزندان خانواده های ما باید در دانشگاه از دیگران پنهان کنند که پدر شهیدی داشته اند که روزی از اهدای جانش در راه این کشور دریغ نکرده تا یک وقت کسی بر سرشان منت نگذارد که درس خوان نبوده و با سهمیه آمده اند دانشگاه.

شهدا

 

سمیه خواهر بزرگتر فاطمه که تا این لحظه سکوت کرده می گوید: «اصلا مگر چند نفر از اعضای خانواده شهدا در سنی هستند که در کنکور شرکت کنند؟ چرا باید همین تعداد کم را با گمان ها و پیشداوری های غلط دلشکسته کنیم؟»

او که خودش هنرمند و نقاش است ادامه می دهد: «به یاد دارم که خواهرم خیلی وقت ها می رفت گوشه ای و با عکس پدرم درد دل می کرد در حالی که حتی یک بار هم او را ندیده بود و روزهایی را به یاد می آورم که چند روز به پایان ماه مانده بود و مادرم برای پذیرایی از مهمان ها کاغذها و رومه های باطله خانه را به قصابی فروخت تا میوه بخریم اما کسانی هستند که فکر می کنند ما در پر قو بزرگ شده ایم و همیشه تامین بوده ایم، البته نمی خواهم بگویم هیچ امکانات و تسهیلاتی برای ما در نظر گرفته نشده اما اینها هیچ کدام نمی تواند جای خالی کسی را که ما از دست داده ایم پر کند.

من در دانشگاه همکلاسی هایی داشتم که می گفتند خیلی ها پدر ندارند پس این امکانات باید به آنها هم داده بشود من در جواب آنها یک مثال می زدم، می گفتم فرض کنید پدر کسی بنا است و از روی پله نردبان می افتد و فوت می کند، چه کسی باید خسارت بدهد و تا جایی که ممکن است آلام روحی بازمانده ها را تسکین بدهد؟ معلوم است، کسی که کار برای او انجام می شده، حالا پدران امثال ما برای چه کسی جانشان را داده اند؟ البته ما توقعی نداریم اما دلمان نمی خواهد جامعه طوری به ما نگاه کند که انگار روی نفت مملکت نشسته ایم».

روزهایی را به یاد می آورم که چند روز به پایان ماه مانده بود و مادرم برای پذیرایی از مهمان ها کاغذها و رومه های باطله خانه را به قصابی فروخت تا میوه بخریم اما کسانی هستند که فکر می کنند ما در پر قو بزرگ شده ایم و همیشه تامین بوده ایم، البته نمی خواهم بگویم هیچ امکانات و تسهیلاتی برای ما در نظر گرفته نشده اما اینها هیچ کدام نمی تواند جای خالی کسی را که ما از دست داده ایم پر کند

تسهیلات بی پایان؛ شایعه یا واقعیت

اگر نگاهی به لیست خدمات بنیاد شهید بیاندازیم نه خبری از وام های چندین میلیونی بلاعوض هست نه تورهای مجانی مسافرتی سالی چندبار، البته این به معنی کم کاری این سازمان نیست اما خیلی ها فکر می کنند بساط امکانات برای خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران پهن است در صورتی که خیلی از همین خانواده ها با سیلی صورتشان را سرخ نگه می دارند اما از امکانات ناچیز دولتی استفاده نمی کنند.

شهدا

 

به راستی در تصور به وجود آمده درباره خانواده قهرمانان کشورمان و جایگاه اجتماعی آنها چه کسانی مقصر هستند، به نظر می رسد هرکس در این ماجرا سهمی دارد؛ هم رسانه ها که مدت ها است این خانواده ها و قهرمان هایشان را فراموش کرده اند و دائم دور و بر بازیگران رنگارنگ می چرخند و هم سایر نهادهای فرهنگی که کمتر سعی کرده اند فرهنگ تکریم به خانواده این عزیزان را در جامعه نشر بدهند و هم خود ما که هرگاه قضاوت غلطی دیدیم سکوت کردیم و لب باز نکردیم.

 اصلا چرا راه دور برویم چندبار پیش آمده که یک استاد دانشگاه یا معلم مدرسه از فرزند شهید یا جانبازی بخواهد درباره پدرش برای بقیه صحبت کند و احساس افتخار را در دل این بچه ها زنده کند؟ البته هنوز هم دیر نیست و می توان با فعالیت های فرهنگی این افراد را به جامعه شناساند و به جای پهلوان پنبه های آنور آبی آنها را که اسطوره های مقاوت بوده اند معرفی کرد. البته مثل همیشه شفاف سازی درباره امکاناتی که خانواده شهدا و ایثارگران دریافت می کنند به همراه توجیه منطقی این کار بسیاری از کسانی را که دراین مورد اشتباه فکر می کنند آگاه خواهد ساخت.

 

فاطمه رجبی

 

بخش اجتماعی تبیان

 


 

نگاه اول :

 

نگاه ترحمی است  و شهید را نعوذ بالله مثل نفله می دانند که می توانست در دنیا زندگی کند و در این زندگی,هم خدا را داشته باشد و هر خرما را. و وظایف اجتماعی خودشان را گردن امام زمان می اندازند و اعتقاد دارند که باید لذتشان را ببرند و یک ظاهر اسلامی داشته باشند .

صدای پای شهدا

 

شعر زیبایی هست که بارها هم گفته ام :

 

گفت جنگ و جدل از مرد دعا مپسندید
ریگ در نعل فروهشته ما مپسندید
کربلا را بگذارید که حج در پیش است
 گفت آرام بخسبید فرج در پیش است
بگذارید مگر آب فراتی برسد
مگر از اهل کرم خمس و زکاتی برسد
گفت ما از حضراتیم به ما تکیه کنید
مستجاب الدعواتیم به ما تکیه کنید
روضه باید خواند تا آب برد دشمن را
  سفره باید کرد اما علم رفتن را
 الغرض در همه غافله یک مرد نبود
یا اگر بود شایسته ناورد نبود
یا محمد همه جز پوچی تکرار نبود
چارده قرن علم بود و علمدار نبود
وکسی گفت چنین گفت که سر,سنگین است
  باد با قافله دیری است که سرسنگین است
چیست واگرد سفر جز دل سرد آوردن
سر بی دردسر خویش به درد آوردن
 گفت ما خسته و زاریم زما درگذرید
  هفت سر عائله داریم زما درگذرید
 و کسی گفت چنین گفت کسی می آید
  مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
هر که پابسته خانه است خداحافظ او
هر که با عذر و بهانه است خداحافظ او

 

 

 

نگاه دوم :

کسانی که فکر می کنند شهادت یعنی عزا,و آوردن جنازه ها را پلوتیک نظام می دانند تا بتوانند جو را بخواباننداینطور فکر می کنند که ما بچه های مذهبی از حربه شهداء استفاده می کنیم تا انسانیت آنها را زیر سوال ببریم.

 

نگاه سوم :

گروهی که بر کرسی منطق و علم می نشینند.آقا جایگاهها فرق می کند.شهید جای دفنش در بهشت رضا و دارالرحمه است چرا آنها را در کوهپایه و پارک می گذارند؟چرا؟ چون فکر می کنند این عزاست.4 تا استخوان که معلوم نیست مادرش کجا چشم به انتظارش است. تازه چونه هم می زنن!!! یه عده هم جبهه می گیرند که اینجا محیط علم است نه دفن شهدا .

یک عده اعتصاب راه می اندازند که نمی گذاریم شهدا اینجا خاک شوند و عده ای می گویند شما غلط می کنید باید همینجا محل دفنشان شود!!کسانی که جایگاه شهید را بدون تعریف تعیین می کنند.اما اصلا نمی دانند که شهید یعنی چی؟

 

متاسفانه این ،برخورد ما با شهداست .

 

نگاه چهارم :

کسانی که فقط شعار می دهند.اینکه بچه های شهداء عزیزند نور چشم ما هستند و. اما خصوصیت منفی دارند.اینکه اصلا خودشان اهل درد نیستند.فقط بلدند مدام آیات و احادیثی از شهدا نقل کنند و کتاب بنویسند در مورد شهید و شهادت !!

ببینید فرهنگی که اینقدر مقام معظم رهبری توصیه و تاکید دارد و باید در ریشه جامعه ما جای بگیرد چقدر قشنگ ,کلیشه ای و مستحبی شده!؟

 

پنج شنبه ها هم خیلی باکلاس با خانواده هایشان سر قبر شهداء می روند و فاتحه می خوانند بر مرامش ,بر وجودش و بر باقیماندگانش! اومدی اینجا احساس کمبودت رو به رخ شهداء بکشی اینکه ما نیاز داریم به شهداء.اما نیامدی بگویی که امروز آمدم بر تو فاتحه ای بخوانم و اگر هم اینطور است ازشان بخواهیم و از همین الان شروع کنیم و بگوییم که شما باید به ما اراده بدهید . تا حالا چقدر در خانه شهداء را زدی؟

یکی از دوستان خودم نقل می کرد.از بچه های قدیمی جنگ بود . می گفت: وقتی فرمانده مان می خواست شهید شود و مایی که نیرویش تلقی می شدیم اونجا بودیم آخرین جملاتش این بود :

فلانی منو داری می بینی که دارم می میرم ایشالله شفاعتت هم می کنم اما وضع مالی خانواده ام خوب نیست یادت می مونه که؟؟ منم گفتم آره حتما یادم می مونه.هر چند یادمون رفت و جنگ تموم شد و شد سال 69 می گفت: رفتم کمیته امداد و یکی از شغلهام هم پخش مواد غذایی بود. رسیدم دم در خانه ای در زدم و گفتم براتون برنج آوردم.اول گفتم کسی هست براتون بیاره داخل؟ بعد که دیدم هیشکی رو ندارند براشون بردم داخل.گفتم کجا بگذارم؟گفت توی آشپزخانه. هر چند آشپزخانه که چه عرض کنم  یک چراغ علاء الدین گذاشته بودن اون قسمت و شده بود آشپزخانه با یک آشپزخانه و دستشویی و حیاط بسیار کوچک.می گفت: در آخر که می خواستم برم نگاهم افتاد به عکسی که روی تاقچه بود و سریع عکس فرمانده مون رو شناختم.رو به خانمش کردم و گفتم شما می شناسینشون؟ انگار که بهش برخورده باشه که من شناختمش و جوری که لباش رو می گزید گفت آره چطور مگه؟منم گفتم هیچی. قیافشون برام آشناست فکر کنم جایی ایشون رو دیده باشم و رفتم بعد می گفت:می خواستم بمیرم که مردم چی فکر می کنند و چی هست .

 

جداً حاضرند اون بچه هایی که میگن سهمیه دانشگاه و این حرفها,20 روز بابا نداشته باشند!؟

شهداء شما خیلی بامعرفتین و ما بی معرفت.ما حتی دیگه قیافه های شما رو هم یادمون رفته شماها هیچ مشکلی ندارین شهداء می دونیم دردی که شماها اون بالا می کشید خیلی بیشتره.ما حاضریم درد جسمی داشته باشیم اما درد روحی نداشته باشیم.درد آنها خیلی عمیق تر از ماهاست .کار به جایی کشیده که میگن چه هنری کردن؟ اگر به ما هم می گفتن که شهادت بهشته و سعادت دنیا و آخرت، می پریدیم وسط شهید می شدیم !

 

برین بپرسین آیا شهادت هنر نمی خواست؟ چه کسانی که6-7 سال توی جبهه بودند اما یک ترکش هم بهشون نخورد. پس ببینید به راحتی در شهادت رو باز نمی کردند.اشک می ریختند تمنا می کردند و آنقدر التماس می کردند تا شهید شوند.حتی همان زمان هم 100 تا 100 تا می آمدند 10-20 تاشون هم در می رفتند.لذا قبول کنید که شهادت هنر است و هر کس لایق شهادت نیست .

یادمه در ارتفاع سوره کمینی بود که گفته بودن بچه ها از جاتون ت نخورند مشرف بود به حلبچه.چند بار بهشون اطلاع دادند که اینجا سرده میشه بیاییم پایین؟گفتند نه نمیشه.طوری که اینها رو وقتی پیدا کردند پشت دوربین منجمد شده بودند.ملت اینطوری شهید شدند .

 

دردهای امروزی باید برای ما خیلی مسخره باشه.سرماها و گرماها و خستگی های امروز چیزی نیست.بچه ها توی آب سرد زمستان از شدت خستگی خوابشون می برد و با همین خواب عبادتشون ترک نمی شد !

 

فرمانده لشکرمون(حاج اسماعیل قانی)حدودا30-35  ساعت بود که نخوابیده بود و دویده بود.وقتی اومد توی سنگر بچه ها گفتند که سکوت داشته باشیم تا بتونه مقداری استراحت کنه.اومدند توی سنگرَ 20-25 دقیقه به اذان صبح بود وضو گرفت وایستاد به نماز و بعد از اتمام نماز هم اومد بیرون و گفت بین الطلوعین هست.نباید خوابید.باور کردنی نبود با تمام خستگیش شاید 20 بار وضو گرفت نشست و پا شد تا خدایی نکرده چیزی که خداوند خوشش نمی آید مرتکب نشده باشد !

شهدا چنین زندگی ایی داشتند.

 

سخنان حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پایگاه آموزشی مهندسی عمران فروش محصولات چرم طبیعی کیف و کفش دست دوز از پشت ابرها Britney مرجع مقالات رسمي حوزه it سفیداب پنبه روی حلما دختران باحال سريال شهرزاد ساخت استند | تبلیغاتی ، نمایشگاهی ، فروشگاهی ، آرایشی Austin